بازبدە بۆ ناوەڕۆکی سەرەکی

سلام دوست مبارز من !

عطر گیسوانت را بە نرگس کدامین قصیدەی مقاومت بخشیدەای کە این چنین رۆژئاوا را سرمست آغوشت کردەای؟
عطر گیسوانت را بە نرگس کدامین قصیدەی مقاومت بخشیدەای کە این چنین رۆژئاوا را سرمست آغوشت کردەای؟
posted onMarch 6, 2018
noبۆچوون

 

عطر گیسوانت را بە نرگس کدامین قصیدەی مقاومت بخشیدەای کە این چنین رۆژئاوا را سرمست آغوشت کردەای؟

و کدامین قلم چون ڕۆژئاوا راز هلهلە سردادن ها، آواز خواندن ها و پایکوبی هایت در جشن باشکوە آزادی را میداند؟

تو کە با لبخندت، سالهاست جنگ را بە سخرە گرفتەای و بە جنگ تمام عیار بازاریان رفتەای. بازار فروش اسلحە، بازار فروش شرافت انسان و ترورهای بی صدا.

چقدر سادەدل خواهم بود اگر جنگ امروز عفرینت را جنگ با اردوغان بنامم. این جنگ نفت آلود، جنگ با تمام گلولەهایست کە قلب رهبرانمان را نشانە گرفت.

آنان کە هر روز هزاران انسان خاورمیانە را سلاخی می کنند و با درمان پای شکستەی سگ هایشان، صلح نوبل می گیرند. این جنگ جنگ با رهبران سوسیالیستی است کە میلیونها دلار هزینەی جشن تولد فرزندانشان است. نصف جنگلهای دنیا را کاغذ کردەاند تا رویشان بنویسند انسان کرامت دارد و سپس کرامت این انسان را، در مستی یک شبشان بە حراج می گذارند. این جنگ، جنگ با تمام دشمنانیست کە خون شهیدان، اشک مادران صلح و آبروی ملتمان را قبل از کرکوک بە حراج گذاشتند.

 این جنگ، جنگ با دوربین هایست کە تفکر فاطماگل را برای دختران سرزمینمان بە ارمغان آوردە است کە راهی جز تسلیم در برابر بردگی را پیش پایشان نمی گذارد.

شاید سادەدلانی از مردمان سرزمینم کە ناسزاگفتن بە اردوغان را بزرگترین مبارزات میهن پرستی میدانند، مرا بە خیانت متهم کنند. اما آنقدر ضعیف نشدەام کە اتهام آنان مرا برنجاند. در جنگ کوبانی نیز، داعش را قربانی می پنداشتم. آری آنان کە سر می بریدند قربانیانی بودند کە لذت نگاە کردن بە نقش و نگار بال پروانەها را از آنها گرفتە بودند بە امید ناکجاآبادی کە هزاران سال پیش از رویای صادقەی آنها، پاپ وجب بە وجب خاکش را همراە توبەنامەها فروختە بود.

این جنگ هزاران سالەی عقلانیت غرب است بر شرق. این جنگ دو کشور و دو رهبر نیست. این شروع سایکس پیکوست.

نازنینم! جنگ تو با زنجیریست کە شاید آخرین حلقەاش اردوغان باشد.

و تو تنها با لبخندی دلربا و کولەباری از ایمان بە آزادی انسان، در وسط چنین نبرد سختی، بە پایکوبی پرداختەای و زندگی را، عاشق خود ساختەای.

دعایم کن نازنینم تا در این سنگر زبان کە میراث قطرەهای خون توست هرگز در وصف شجاعتت، شرمندەی قلمم نشوم.

 

 سۆما بێکەس